معنی ورعه ورعه (فَ) وراعه. وروع. ورع. ورع. بددل شدن. (تاج المصادر بیهقی). بددل و خرد و بی خیر و فائده گردیدن، سست و ضعیف شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) لغت نامه دهخدا