معنی وردیج وردیج (وَ) ورتک. وردج. (فرهنگ فارسی معین). ورتیج. (برهان) (آنندراج). و آن پرنده ای است کوچکتر از تیهو. بلدرچین. سلوی. (برهان) کرک. (ناظم الاطباء).. رجوع به ورتیج شود: هلاک ساختم این مرغ نیم بسمل خویش سحر که مدح جمالش شنیدم از وردیج لغت نامه دهخدا