معنی ورآمدن
- ورآمدن (فَ مَ دَ)
- کنده شدن و جدا شدن چسبیده و دوسیده ای چنانکه کاغذ از دیوار و مشمع از تن. (یادداشت مؤلف) ، رسیدن خمیر. مخمر شدن. آماده شدن خمیر برای پختن نان. (یادداشت مرحوم دهخدا) ، برآمدن. مقابله کردن. (فرهنگ فارسی معین).
- ورآمدن پس کسی، از عهدۀ مقابلۀ او برآمدن، چاق شدن. (فرهنگ فارسی معین)
