ودیع. وی از دانشکدۀ آمریکایی بیروت فارغ التحصیل شد. او راست: 1- البستانی که ترجمه منتخبی از مجموعۀ اشعار عشقی نابغۀ معاصر هند ’رابندرانات تاگور’ است. 2- ثمرهالحیاه، تألیف لرد اوبری از علمای انگلیس که از متن فرانسوی به عربی درآورده است. چ مصر 1910 میلادی 3- رباعیات عمرالخیام، از نوابغ شعرای ایران که از روی ترجمه فیتز جرالد انگلیسی با مقابله با ترجمه هونیولد نیکلا و کارنرو مکارنی به شعر عربی (هفت مصراعی) درآورده است. چ مطبعۀ الاّداب 1912 میلادی در 142 ص. 4- السعادهوالسلام، تألیف لرد اوبری انگلیسی که به عربی درآورده است، چ مطبعهالمعارف 1910 میلادی 5- مسرآت الحیاه، تألیف لرد اوبری انگلیسی ترجمه به عربی چ مصر در 205 ص. این کتاب کرت دیگر بقلم خلیل بک ثابت ترجمه شده است. 6- محاسن الطبیعه و عجائب الکون تألیف لرد اوبری انگلیسی ترجمه به عربی چ مصر 1913 میلادی 7- معنی الحیاه ترجمه از متن انگلیسی چ مصر 1910 میلادی در 150 ص. (از معجم المطبوعات) ، تعلق و نسبت: فلان با من بستگی دارد. (فرهنگ نظام). خویشی. قرابت اعم ازنسبی و سببی. انتساب، وابستگی. خویشاوندی، رابطه (در اصطلاح حساب). (واژه های نو فرهنگستان ایران)، حب.علاقه. دوستی. علقه. عقد. بند، استواری و استحکام. (ناظم الاطباء)، انجماد و بستن: از زور یخ بستگی عبور از راه ممکن نیست. (فرهنگ نظام). جمود. افسردگی. انعقاد، سد شدن. مسدود شدن راه. انسداد. مقابل گشادگی. انعقاد: غلق، بستگی در. (منتهی الارب) : از جهت حج و بستگی راه امیر غم نموده بود. (تاریخ بیهقی). دماغ فلک را باندیشه سفت در بستگیها گشاد از نهفت. نظامی. که دایم به دانش گراینده باش. در بستگی را گشاینده باش. نظامی. چون بستگی رسد بنهایت گشادگیست. وحید قزوینی. ، تیرگی. گرفتگی رنگ. ناشفاف بودن: آن سپیدی که خالص نیست از سرخی یا زردی یا تیرگی یا بستگی. (التفهیم ص 368). سبب بودن گوناگون صورتهای نور، اندر ماه سه چیز است... یکی بستگی وگرفتگی و دیگر بی نوری. (التفهیم)، قبض (در معده). یبوست. سدّه: و این بود تا سال دیگر که جو رسد از رنج بستگی... (نوروزنامه منسوب به خیام). تغلب گفت: اصل او (یعنی تفسیر) من حسرت الفرس اذا رکضتها محصوره لینطلق حصرها، اصل او آن باشد که اسب شکم گرفته بتازی تا بستگیش گشاده شود. (ابوالفتوح رازی)، قبض. گرفتگی (در اصطلاح تصوف)، عقده. (ترجمان القرآن عادل بن علی). تعقید. اغلاق. عقد و بند و علاقه. (ناظم الاطباء)، سکر طبع. (فرهنگ فارسی معین)، لکنت و گرفتگی زبان. (ناظم الاطباء). حصر: عقله، بستگی زبان. عجمه، بستگی در سخن. (منتهی الارب). - بستگی سخن، لکنت زبان. (ناظم الاطباء). - بستگی بول، حبس البول. (ناظم الاطباء). - بستگی فرج، بکارت. (ناظم الاطباء). ، بندشدگی و مضبوط شدگی. (ناظم الاطباء). حبس. بند: چو جاماسب آمد مرا بسته دید وزان بستگیها مرا خسته دید. فردوسی. گره بگشای، با ما بستگی چند؟ شتاب عمر بین آهستگی چند. نظامی. ، بند و بست عضو شکسته. (ناظم الاطباء)، مضیقه: زودخورم تا نکند بستگی آنچه خدا داد بآهستگی. نظامی (مخزن الاسرار). - بستگی داشتن به، متعلق بودن به. وابسته بودن به