جدول جو
جدول جو

معنی وداد

وداد
(فَ)
وداد. وداد. دوست داشتن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (تاج المصادر). دوستی. محبت. مودت:
کم بودشان رقت و لطف و وداد
زآنکه حیوانی است غالب بر نهاد.
مولوی.
کارت این بوده ست از وقت ولاد
صید مردم کردن از دام وداد.
مولوی.
، آرزو بردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). آرزو داشتن. (ناظم الاطباء). رجوع به ود شود
لغت نامه دهخدا