جدول جو
جدول جو

معنی وحر

وحر
(وَ حَ)
جمع واژۀ وحره. رجوع به وحره شود،
{{مصدر}} مسموم گردیدن به خوردن چیزی که وحره (و آن کرمی است) بر آن گذشته، وحره افتادن در طعام: وحر الطعام، وحره افتادن در طعام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا