معنی واماندگی
- واماندگی (دَ / دِ)
- بازماندگی. حالت آن چیزی که بازمانده و گشاده باشد. (ناظم الاطباء) :
واماندگی اندر پس دیوار طبیعت
حیف است و دریغا که در صلح بهشتیم.
سعدی.
، خستگی. کوفتگی. بی رمقی و بی حالی. حالت وامانده. رجوع به وامانده شود. عجز. عی ّ. (یادداشت مرحوم دهخدا). درماندگی
