آقازمان پسر کمال پهلوان پسر پهلوان قاسم از شعرای قرن یازدهم است. و نصرآبادی درباره وی چنین نویسد: جد او از کدخدایان لنجان است که یکی از بلوکات اصفهان است و در زمان شاه عباس ماضی عسس اصفهان بوده و صاحب جمع هوائی و راهداری هم بوده. باقی بسیاری بهم رسانیده آزار بسیاری کشید بعد از آن فوت شد و پهلوان کمال هم به امر مزبور قیام نمود و آقازمان بعد از فوت او به مضمون شعر مسعودسعد عمل نموده: بکم ازقدر خود مشو راضی بین که گنجشک را نگیرد باز. متوجه عمل پدر نشده به درویشی و قناعت ساخت در کمال صلاحیت و تقوی روزگار گذرانید. همیشه با اهل کمال و مردان صاحب حال انیس و جلیس است. لطایف طبعش نهایت غرابت دارد و تتبع بسیار از سخنان متقدمین و متأخرین کرده. شعرش این است: عشق آگاهی نبخشد جان غفلت دیده را برق نتواند بریدن این ره خوابیده را پیر چون گشتی بیفشان بر جهان دامان ترک داس کشت آرزو کن پشت خم گردیده را. # مشق تحملم ز لگد کوب غم رسید چون سطر جاده از قلم پاشدم تمام. # از آن خوش کرده ام چون اشک حسرت گوشه گیری را که استادن نباشدآب باریک فقیری را. # شد سبک پردازی دولت به عزت رهبرم سرمه گردید از گرانیهای قیمت گوهرم. # مرد را پامال خواری میکند طغیان حرص شمع کوته میشود چون شعله بالا می کشد. (از تذکرۀ نصرآبادی ص 343 و 344). و رجوع به فرهنگ سخنوران شود