از شاعران لاهور است و صاحب صبح گلشن درباره وی چنین آرد: جواهر آبدار مضامین از خزینۀ خاطر برمی آورد و گویی از جوهریان سخن میراث همو برد. او راست: الهی از کرم عنقاصفت گردان نشانم را همای قدس اگر جوید نیابد استخوانم را زبانم را به وحدت آنچنان حمدآشنا گردان که هفتاد و دو ملت آید و بوسد دهانم را. (تذکرۀصبح گلشن ص 578). برخاستن ما ز درش باعث ننگ است بگذار بجایی که نشستیم نشستیم. (از تذکرۀ صبح گلشن) (قاموس الاعلام ترکی)