نصفانصف، برابر، راستا، (یادداشت مؤلف)، نیمی ازین و نیمی از آن: کشک گندم و کشک جو نیمانیم با یک درم سنگ تخم بادیان، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، کشکاب از کشک و نخود پزند نیمانیم یا دو بهر کشک جو و یک بهر نخود، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، اگر شراب خواهد داد شرابی رقیق باید کرد یعنی آب بسیار باید کرد چنانکه نیمانیم باشد یعنی مناصفه، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، نه راستی و درستی است هر مثل که زدند اگرنه جمله دروغ است هست نیمانیم، سوزنی، ، نصف نصف، (فرهنگ فارسی معین)، مناصفت، (فرهنگ فارسی معین) (از لغت بیهقی مندرج در کتاب پارسی نغز)