جدول جو
جدول جو

معنی نیم جو

نیم جو
(جَ / جُو)
کمی. اندکی. مقداری به غایت قلیل. مختصری. ذره ای. خرده ای:
خاقانی است جوجو در آرزوی او
او خود به نیم جونکند آرزوی من.
خاقانی.
سرم که نیم جو ارزد به نزد همت تو
ببخشش زر و دستار بس گرانبار است.
خاقانی.
به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط
مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبی است.
حافظ.
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از خرد عاری است.
حافظ
لغت نامه دهخدا