خوش نیت. نیک اندیش. دارای حسن ظن. مقابل بدگمان و سؤظنی: شه نامبردار نیکی گمان نشست از بر زین سپیده دمان. فردوسی. که با کیست زاین گونه تیر و کمان بداندیش یا مرد نیکی گمان. فردوسی. چنین گفت کز گردش آسمان نیابد گذر مرد نیکی گمان. فردوسی. ، خیرخواه. خیراندیش: که ما زنده اندر زمان توایم به هر کارنیکی گمان توایم. فردوسی