جدول جو
جدول جو

معنی نیزه باز

نیزه باز(رُ طَ)
کسی که نیزه می اندازد و در نیزه زدن ماهر است. (ناظم الاطباء). که نیزه بازد. رامح. نیزه افکن:
به درگاه سپه سالار مشرق
سوار نیزه باز خنجراوژن.
منوچهری.
، که تمرین و مشق به کار بردن نیزه کند. (یادداشت مؤلف). رجوع به نیزه بازی شود، صائد دراهم. آنکه به خواهش یا فریب یا زرنگی و مهارت خاص مالی ازکسی گیرد یا نفعی از بزرگان و اعیان حاصل کند. کلاش. سوری. اخاذ. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا