نتوانستن. (از جهانگیری) (از غیاث اللغات) (از برهان) (از رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). از دستش برنیامدن. (از انجمن آرا). مقابل آرستن و یارستن. رجوع به یارستن شود: کسی راست پاسخ نیارست کرد غمین شد دل و لب پراز آه سرد. فردوسی. آنکو چو من از مشغله ورنج حذر کرد با شاخ جهان بیهده شورید نیارست. ناصرخسرو. پسرگفت راهی دراز است و سخت پیاده نیارم شد ای نیکبخت. سعدی