معنی نهود - لغت نامه دهخدا
معنی نهود
- نهود(فَ تَ کَ)
- نهد. (منتهی الارب). رجوع به نهد شود، پستان بیرون آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). برخاستن و برآمدن پستان. (از منتهی الارب). شکل گرفتن و برجسته شدن و برآمدن پستان دختر. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). نهد. (متن اللغه) ، برآمده پستان گردیدن زن. (منتهی الارب). نارپستان شدن. (دهار). ناهد و ناهده شدن زن. (از اقرب الموارد) ، برخاستن. (از منتهی الارب). برخاستن سوی دشمن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). رجوع به نهد شود، گذشتن بر هر حال که باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برخاستن بهر حال. بخلاف نهوض برخاستن سپس قعود و نشستن است. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا