بسیار شدن اکل و خوراک کسی. (ازاقرب الموارد) (از متن اللغه). نهیم. (متن اللغه) ، آزمند چیزی گردیدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه). سخت حریص شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، آزمند و حریص گشتن درخوردن طعام و سیری و چشم سیری از غذا نداشتن. نهامه. (از اقرب الموارد). زیاد شدن میل و شهوت کسی به غذا. (از متن اللغه). نیک آزمند گردیدن به طعام و پرنگردیدن چشم بسیارخوار و سیر نشدن. (از منتهی الارب). سخت حریص شدن در خوردن. (زوزنی) ، همت کسی در چیزی رسیدن و رغبتش بدان فزونی گرفتن. (از اقرب الموارد)