جدول جو
جدول جو

معنی نهک

نهک
(فَ غَ)
پوشیدن جامه را تا کهنه گردد. (از منتهی الارب) (از تاج المصادر بیهقی) (از متن اللغه) ، مبالغه نمودن در طعام خوردن و در دشنام دادن کسی را. (از منتهی الارب) (از تاج المصادر بیهقی) (از متن اللغه)... یا نهک مبالغه کردن باشد در هر چیزی. نهاکه. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) ، مبالغت کردن در عقوبت. (تاج المصادر بیهقی) (از متن اللغه) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نهکه. (متن اللغه) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، همه شیر پستان دوشیدن. (از منتهی الارب) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، همه آب حوض را نوشیدن شتر. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، سپری کردن شراب را. (از منتهی الارب). تمام کردن شراب را. (از اقرب الموارد) ، ضعیف گردانیدن تب مردم را. (زوزنی). نزار کردن بیماری. (تاج المصادر بیهقی). نزار گردانیدن تب و رنجیده ساختن آن. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). لاغر و رنجور کردن تب کسی را. نهک. نهکه. نهاکه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بیمار و لاغر گردیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). منهوک شدن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، (در اصطلاح عروض) حذف دوسوم بیت در بحر رجز، و جزء اخیر یا باقیماندۀ آن را منهوک گویند. (از تعریفات). رجوع به منهوک شود
لغت نامه دهخدا