پادشاه نوجوان. (جهانگیری) (غیاث اللغات) (برهان قاطع). پادشاه نو و جوان. (رشیدی). شاه جوان. (انجمن آرا). نوشاه. شاه جوان و کم تجربه. (ناظم الاطباء). شاه نو، داماد. (جهانگیری) (انجمن آرا). نوداماد. (غیاث اللغات) (رشیدی) (برهان قاطع) : نوسال و نومه آمد و نوروز و نوبهار نوشه گرفت ملک جهان نوعروس وار. مظهر (از جهانگیری)