جدول جو
جدول جو

معنی نوشتن

نوشتن
(پُ تَ)
پیچیدن. (غیاث اللغات) (برهان قاطع) (آنندراج). درنوردیدن. (برهان قاطع). نوردیدن. (غیاث اللغات). لای چیزی پیچیدن:
چو آن خردرا سیر دادند شیر
نوشتندش اندر میان حریر.
فردوسی.
کشته و برکشته چند روز گذشته
در کفنی هیچ کشته را ننوشته.
منوچهری.
برون کرد از تن مر آن جامه را
نوشت اندر آن جامه آن نامه را.
شمسی (یوسف و زلیخا).
، پیچیدن و لوله کردن، چنانکه طومار را. نوردیدن. نیز رجوع به نوردیدن شود: امیر چون نامه بخواند بنوشت و به غلامی خاص داد. (تاریخ بیهقی ص 159) ، نوردیدن. بالا زدن. برگرداندن. (یادداشت مؤلف). لبۀ جامه را تا زدن و برگرداندن. نیز رجوع به نوردو نورد جامه شود:
جوانان ز پاکی و از راستی
نوشتند بر پشت دست آستی.
فردوسی.
، تا کردن. ته کردن. رجوع به معنی قبلی و بعدی شود، برچیدن. فراچیدن. جمع کردن. مقابل گستردن:
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنوشت.
فرخی.
چو بنوشت آن فرش زربفت راغ
همه گنبد سبز شد پرچراغ.
اسدی.
بامدادان که روز روشن گشت
شب تاریک فرش خود بنوشت.
نظامی.
، منسوخ کردن. برچیدن و برداشتن:
امسال نام چند حصار قوی نوشت
در هر یکی شهی سپه آرای و محتشم.
فرخی.
رستم سزا بودی چو او بر پیل جستی چاکرش
ننوشت کفر و شرک را جز تیغ ایمان گسترش.
ناصرخسرو.
و رسوم بددینان بنوشت. (راحه الصدور راوندی) ، طی کردن. (برهان قاطع). درنوردیدن. (ناظم الاطباء). قطع کردن. بریدن. سپردن. پیمودن. درنوشتن. (یادداشت مؤلف) :
دهد شاه را بنده مژده ز بخت
که بنوشتم این دیوکش راه سخت.
اسدی.
که اسباط فرخ نوشتند راه
به کنعان رسیدند با دستگاه.
شمسی (یوسف و زلیخا).
دستی که گرفتی سر آن زلف چو شست
پائی که ره وصل نوشتی پیوست.
خاقانی.
گوئی آن دم کز چه مغرب ره مشرق نوشت
میغ بر مهر و زحل بر زبرقان افشانده اند.
خاقانی.
بنوشته هفت چرخ و رسیده به مستقیم
بگذشته از مسافت و رفته به منتهی.
خاقانی.
در رساتیق می گشت و مشارع و مناهل می نوشت. (سندبادنامه ص 304).
وز آن سوی دگر شیرین به شبدیز
جهان را می نوشت ازبهر پرویز.
نظامی.
چو بنوشت آسمان را فرش بر فرش
به استقبالش آمد تارک عرش.
نظامی.
خو کرده به کوه و دشت گشتن
جولان زدن و جهان نوشتن.
نظامی.
ندانی که سعدی مکان از چه یافت
نه هامون نوشت و نه دریا شکافت.
سعدی.
ترکیب ها:
- اندرنوشتن. بازنوشتن. برنوشتن. درنوشتن. فرونوشتن. رجوع به هر یک از این مدخل ها شود
لغت نامه دهخدا