جدول جو
جدول جو

معنی نوازشگری کردن

نوازشگری کردن
(غَ طُ غَ خُوَرْ / خُرْ دَ)
لطف کردن. نواختن. عنایت و مهربانی کردن:
به امّید گنجی چنان گوهری
بسی کرد با او نوازشگری.
نظامی.
نشاندش به آزرم و دادش طعام
نوازشگری کرد با او تمام.
نظامی.
شه آسوده دل شد ز گفتارشان
نوازشگری کرد بسیارشان.
نظامی
لغت نامه دهخدا