سرمشق قرار دادن. الگو گرفتن. قدوه و پیشوا کردن. (یادداشت مؤلف) : زندگانی چگونه باید کرد چه کسان را نمونه باید کرد؟ اوحدی. ، تباه کردن. زشت کردن: ونجنک را همی نمونه کند در گلستان به زلف ونجنکی. خسروی. ، نامزد کردن. (یادداشت مؤلف) : چون به نام خودش نمونه کند چون خودش زشت و باشگونه کند. سنائی. ، در تداول، اندکی به قصد امتحان از چیزی برگرفتن