معنی نمو نمو (فَ) اسناد دادن و برداشتن حدیث را به سوی کسی. (از ناظم الاطباء). نمی. (متن اللغه). رجوع به نمی شود، نسبت دادن کسی را به پدرش. (از ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا