تری بود که از سنگ یا از جای نم برآید. (فرهنگ اسدی نخجوانی). نم باشد. (لغت فرس) (صحاح الفرس). پالایش آب و زه آب. (اوبهی). رطوبت. (رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا). نم. (اوبهی) (رشیدی) (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری). رطوبت اندک. (برهان قاطع) : سنگ بی نمچ و آب بی زایش همچو نادان بود به آرایش. عنصری (از لغت فرس). بدان رسیده ایادی شیخ ابواسحاق که چشم ابر بود دایم از صبا پرنمچ. شمس فخری