جدول جو
جدول جو

معنی نگه داشت

نگه داشت
(لَ)
نگاه داشت. حفظ. حراست. صون. صیانت. وقایه. اسم است از نگه داشتن. (یادداشت مؤلف). نگه داری. مواظبت. مراقبت:
تا مادرتان گفت که من بچه بزادم
از بهر شما من به نگه داشت فتادم.
منوچهری.
هرگاه از این علامت ها که کرده آمد چیزی پدید آید زود به تدارک و نگه داشت قوه مشغول باید بود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، رعایت. مراعات. (یادداشت مؤلف) : پس شهنشاه در احتیاطنگه داشت مراتب به جائی رسانید که ورای آن مزیدی متصور نبود. (تاریخ طبرستان)
لغت نامه دهخدا