آویختگی. واژگونی. (ناظم الاطباء). نگونسار بودن. رجوع به نگونسار شود، سرنگونی. به خاک افتادگی. مقابل افراشتگی: به دولتت علم دین حق فراشته باد به صولتت علم کفر در نگونساری. سعدی. ، سربه زیرافکندگی. (ناظم الاطباء). سرافکندگی. خواری. پستی: تو چو خر ف تنه خور چون شدی ای نادان اینت نادانی و نحسی و نگونساری. ناصرخسرو. ، هلاک. (یادداشت مؤلف) : که در نگونساری و خاکساری ایشان راحت و آسایش انام و تازگی ایام است. (تاریخ قم ص 4)