معنی نکودیدار نکودیدار (نِ) نکوروی. نکوچهر. نکوچهره. نکوسیما. خوب روی. زیبا. خوش سیما: ز دور هرکه مر او را بدید یک ره گفت زهی سوار نکوطلعت نکودیدار. فرخی. درازگردن و کوتاه پشت و گردسرین سیاه شاخ و سیه دیده و نکودیدار. فرخی لغت نامه دهخدا