جدول جو
جدول جو

معنی نکوداشتن

نکوداشتن(غَ کَ دَ)
به خوبی و دقت تعهد و نگهداری و مراقبت کردن. گرامی داشتن. معزز و محترم داشتن. به ناز داشتن. به ناز و نعمت پروردن. در خصب و آسایش پروردن. در رفاه داشتن: او راخواسته بسیار بود و از آنکه درویشان را نکو داشتی خواستۀ او را برکت بیش بودی. (ترجمه طبری بلعمی).
پسر را نکو دار و راحت رسان
که چشمش نماند به دست کسان.
سعدی.
پدر چون با خداوندان بقا داد
نکو دارند فرزندان او را.
سعدی.
نکو دار بازارگان و رسول
که نامت برآید به صدر قبول.
سعدی
لغت نامه دهخدا