اشک از رخ فراتر کردن به انگشت. (تاج المصادر بیهقی). به انگشت اشک از رخسار پاک کردن. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برگردیدن و عدول نمودن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پی گم کردن، سپری کردن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قطع کردن. به پایان رساندن. تمام کردن، از باران بگذشتن. (تاج المصادر بیهقی)