معنی نقس - لغت نامه دهخدا
معنی نقس
- نقس(نِ)
- سیاهی که بدان بنویسند. (دهار). مرکب. سیاهی. (از السامی). سیاهی دوات. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). مرکب خوب. (از زمخشری). مداد. (ناظم الاطباء). مداد که بدان نویسند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). دودۀ مرکب. خضاض. حبر. خض. (یادداشت مؤلف). ج، انقاس، انقس:
وقت پیکار نقش خانه فتح
نقس آن حله پوش عریان باد.
مسعودسعد.
سرشته نقس دواتش ز توتیای امید
دمیده شقۀ کلکش ز کیمیای عطا.
مختاری
لغت نامه دهخدا