جدول جو
جدول جو

معنی نقاه

نقاه
(نَ)
برگزیدۀ چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). خیار و خلاصۀ هر چیز. نقاوه. نقایه. (از اقرب الموارد)، آنچه دور کنند از گندم وقت پاک کردن. نقاه. (منتهی الارب) (آنندراج)، آنچه بیفتد از طعام. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). ردی طعام. و گفته اند نقاه هر چیزی ردی آن است بجز خرما (تمر) که نقاه آن گزیده وخیار آن است. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)، گندم و خرمای پاک کرده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا