فرس نقال، اسب که زودزود بردارد پاها را. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب که به سرعت قدم بردارد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). منتقل. مناقل. (متن اللغه) (المنجد) ، آنکه چیزها را از موضعی به موضع دیگر نقل کند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). نقل کننده. از جائی به جائی برنده. (یادداشت مؤلف) ، آنکه خبر را از جائی به جائی می برد. (ناظم الاطباء) ، در فارسی، افسانه گو. قصه خوان. کسی که قصه و حکایت بیان می کند. (ناظم الاطباء). قصه گوی. آنکه نقل گوید. افسانه سرای. سمرگوی که در قهوه خانه ها و مجامعی از این قبیل، داستانهای حماسی و سرگذشت پهلوانان و عیاران را به آهنگی خاص نقل می کند