روی نمودن. رخ نمودن. نمایان شدن. پدیدار گشتن: عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد که دارالملک ایمان را مجرد بیند ازغوغا. سنائی. بدان نفس که برافرازد آن یتیم علم بدان زمان که براندازد این عروس نقاب. خاقانی. ، نقاب از روی کسی برگرفتن: چون والهان ز جای بجستم دویده پیش بگرفتمش کنار و برانداختم نقاب. انوری (از آنندراج)