جدول جو
جدول جو

معنی نفیط

نفیط
(غَی ی)
بینی افشاندن ماده بز یا عطسه دادن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، جوشیدن و تیرک زدن دیگ جوشان. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). جوشیدن دیگ. (از اقرب الموارد) ، بانگ کردن کودک. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، بانگ کردن آهو. (اقرب الموارد). تیزدادن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، گوزیدن. (از اقرب الموارد) ، گفتن سخنی را که به فهم نرسد. (از منتهی الارب). سخنی گفتن که به فهم نرسد. (از ناظم الاطباء). تکلم کردن بما لایفهم. (از اقرب الموارد) ، نفط. (منتهی الارب). آبله کردن دست. (بحر الجواهر). آبله شدن دست. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به نفط شود
لغت نامه دهخدا