جدول جو
جدول جو

معنی نفس کشیدن

نفس کشیدن
(لِ مَ دَ)
تنفس کردن. (ناظم الاطباء). دم زدن. (یادداشت مؤلف) :
اگر چه خانه آئینه ست روی زمین
نفس کشیدن ما هیچکس نمی بیند.
صائب (آنندراج).
- امثال:
نمرده نفس کشیدن از یادش رفته است.
، اعتراض کردن. لب به شکوه و شکایت و انتقاد گشودن. جیک زدن. لب از لب برداشتن. لب گشودن: کسی جرأت نفس کشیدن ندارد، کسی را یارای اعتراض و شکایت نیست
لغت نامه دهخدا