آنچه به افشاندن ریخته شود از برگ و میوه و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه به افشاندن فروریزد. برگی که فروریزد و بیشتر در مورد برگ سمر استعمال شود بدان صورت که زیر آن بساطی بگسترانند سپس آن را بتکانند تا فروریزد. (از متن اللغه). نفاض. (منتهی الارب) (متن اللغه). نفاضه. (متن اللغه) ، بی توشگی وتنگدستی. (منتهی الارب) (آنندراج). تمام شدن زاد و طعام. (از متن اللغه). نفاض. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جدب. (متن اللغه). خشکسالی. مقابل خصب، آنچه در دهان از مسواک بماند وآن را بیرون اندازند. (ناظم الاطباء). نفائه مسواک. نفاضه. نفاض. (از متن اللغه). رجوع به نفاضه شود