جدول جو
جدول جو

معنی نغام

نغام
(نَ / نِ)
زشت نمای. (یادداشت مؤلف از فرهنگ اسدی). زشت. ناخوش. (برهان قاطع) (آنندراج). بد. (یادداشت مؤلف) :
همه نیوشۀ خواجه به نیکوئی و به صلح
همه نیوشۀ نادان به جنگ و کار نغام.
رودکی.
جهود را چه نکوهی که تو به سوی جهود
بسی نغام تری زآنکه سوی تست جهود.
ناصرخسرو.
چون صورت و کار دیو را دیدی
بگذار طریقت نغامش را.
ناصرخسرو.
، تیره گون. بی رونق. (لغت فرس اسدی ص 337). گردآلود. تیره گون. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). گردناک. تاریک. (یادداشت مؤلف از فرهنگ اسدی). چیزی است تیره گون چون دود. (از صحاح الفرس) :
بخیزد یکی گرد تند از میان
که روی اندر آن گرد گردد نغام.
دقیقی
لغت نامه دهخدا