از شاعران معاصر با نصرآبادی است و به روایت او ’کمال صلاح و درویشی داشت، فی الجمله تحصیلی کرده، مدتی در اصفهان بود... سپس به شیراز رفت و در آنجا ساکن شد’. او راست: خدنگ غمزه به نظمی زدی و آه کشید زبان بریده مگر آفرین نمی دانست. هر صفحۀ رخسار تو سردفتر نازی است هر مصرع ابروی تو سرمشق نیازی است. رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 287 شود