منسوب است به نظر. رجوع به نظر شود. مقابل بدیهی. (آنندراج). هر تصور یا تصدیق که درک آن محتاج به فکر و نظر باشد. (یادداشت مؤلف). آنچه دریافتنش متوقف بر نظر و تحقیق است مانند تصور نفس و عقل و تصدیق این که عالم حادث است. (از تعریفات) : چشم حاضر سخنی کرده نظرباز مرا که بدیهی است بر دقت طبعش نظری. تأثیر (از آنندراج). ، مقابل عملی. رجوع به عملی شود. - اخلاق نظری. رجوع به اخلاق شود. - حکمت نظری یا فلسفۀ نظری، مقابل عملی، آن قسم اول است از هر دو قسم حکمت و حکمت نظری را حکمت علمی نیز گویند و آن تصور حقایق موجودات باشد و قسم دوم حکمت عملی است، و اقسام نظری بسیار است چنانچه علم هیأت و علم مناظر و مرایا و تشریح و علم معادن و نباتات و غیره. (غیاث اللغات). رجوع به فلسفه شود. ، آنچه بر آن نظر نبود و منظور نباشد و لفظ نظری بر آن نویسند و این اصطلاح ارباب دفاتر ایران است: نیم ز فیض نگاه تو لحظه ای نومید بسان آینه هر چند گشته ام نظری. ملامفید بلخی. با اینهمه دشوارپسندی چو نظر کرد یک یک همه اطفال سرشکم نظری شد. میرزا طاهر وحید (آنندراج)