جدول جو
جدول جو

معنی نطق زدن

نطق زدن
(زَ بَ تَ)
سخن گفتن. دم زدن. سخنی بر زبان آوردن:
گفته بودم که خود نطق نزنم
خود بر آن عزم چیره کرده یمین.
انوری.
مجد دین سرور و سلطان قضاه اسماعیل
که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق
ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف
که برون رفت از این خانه بی نظم و نسق.
حافظ.
او را هلاک کردند و چون بحکم فرمان بود لشکر و حشم او نطق نزدند و هیچ حرکت نکردند. (المضاف الی بدایعالازمان ص 48). رجوع به نطق و نطق شود
دم زدن. (یادداشت مؤلف) :
ز وصف حسن تو حافظ چگونه نطق زند
که همچو صنع خدائی ورای ادراکی.
حافظ
لغت نامه دهخدا