جدول جو
جدول جو

معنی نطفه

نطفه
(نُ فَ)
آب مرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آب منی. (آنندراج). آبی که از انسان به شهوت خارج شود و از آن بچه آید. (از متن اللغه). آب پشت دررحم. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 100). آن آب که بچه از آن بود. (مهذب الاسماء). عسیله. (منتهی الارب). ج، نطف، نطاف، آب صافی و روشن، کم باشد یا بسیار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). آب اندک که در تک دلو و مشک بماند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغه). (از اقرب الموارد). ج، نطف، نطاف، دریا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بحر. (متن اللغه). ج، نطف، نطاف. رجوع به نطفتان شود، مروارید. (از متن اللغه). رجوع به نطفه شود، دلو. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا