جدول جو
جدول جو

معنی نشوه

نشوه
(غَ شَ)
بوی کردن چیزی را. (از منتهی الارب). بوی کردن خوشبوی را. (آنندراج). بوییدن چیزی را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). نشوه. نشوه. (معجم متن اللغه) ، مست گردیدن. (آنندراج) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نشوه. نشوه. (آنندراج) (المنجد) (اقرب الموارد). نشو. (المنجد) (اقرب الموارد) ، دانستن خبری را و بررسیدن آن را. (از منتهی الارب) (آنندراج). تخبر و تحقیق از منشاء خبر و دانستن آن را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). تفحص در اخبار و گیرندۀ خبر و آگاهی واطلاع. (ناظم الاطباء). نشوه. نشوه. (المنجد) (منتهی الارب) ، نشو. رجوع به نشو شود
لغت نامه دهخدا