جدول جو
جدول جو

معنی نشلیدن

نشلیدن
(وَ دَ)
از: نشل + یدن پسوند مصدری). چنگ درزدن ودرآویختن بود به چیزی. و آن را به تازی تشبث گویند. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین نقل از جهانگیری). گرفتن. آویختن. (از برهان قاطع، ذیل نشل) :
گر تو خواهیش و گر نه به تو اندر نشلد
زر او چون به در خانه او برگذری.
فرخی (از حاشیۀ برهان).
گرت پاید که بگذری ز سها
دست خود در رکاب شاه نشل.
شمس فخری.
، آویختن. آویزان کردن، به دست گرفتن و به زور گرفتن. (ناظم الاطباء)، دو چیز را با هم دوختن و چسباندن و کوبیدن. (از برهان قاطع، ذیل نشل). سروری گوید: در مؤید (الفضلا) و نسخۀ میرزا (ابراهیم) به معنی دو چیز باشد که بر یکدیگر دوزند. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا