لته پاره ای که بدان آب باران گرفته در آوند افشارند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). پارچه ای که بدان آب باران را گرفته در آوندی فشار دهند. (ناظم الاطباء). کهنه پاره ای که در تنشیف آب استعمال شود. (از المنجد). نشّافه. (المنجد) ، نشفه. نشفه. نشفه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (المنجد). سنگ سیاه سوخته. سنگ پای خار. (منتهی الارب) (آنندراج). سنگ سیاه سوخته و متخلخلی که بدان پای را پاک کنند. (ناظم الاطباء). سنگ پای خار. سنگ پا. (از بحر الجواهر). سنگ متخلخلی که در حمام بدان جسم را پاک کنند. (المنجد). نسفه. سنگ متخلخلی که در حمام بدان چرک دست و پای را پاک کنند. (از اقرب الموارد). سنگ پا. سنگ حمام. ج، نشف، نشف، نشف، نشف، نشاف. (اقرب الموارد) ، چیزی اندک که در آوند باقی باشد. نشفه، آنچه از دیگ به کفلیز برآرند و گرم گرم بخورند. نشفه. (منتهی الارب). رجوع به نشفه شود