جدول جو
جدول جو

معنی نشط

نشط
(غَسْوْ)
گزیدن مار. (ازمنتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از المنجد). گزیدن و نیش زدن مارکسی را. (از اقرب الموارد) ، نیش زدن مار به سرعت و اختلاس کسی را. (المنجد) (از ذیل اقرب الموارد نقل از لسان). و نشظ تصحیف آن است. (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، بیرون آمدن از جای. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از المنجد) ، از جائی به جائی شدن. (زوزنی) ، بردن اندوه کسی را از جائی به جائی. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آب از دلو برکشیدن بی بکره. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). برکشیدن دلو را از چاه بدون استفاده از چرخه. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، گشادن گره به رفق. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 99). واگشادن گره. (زوزنی) ، محکم کردن گره را. (از ذیل اقرب الموارد از لسان و اساس) (از المنجد). آسان گره بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گره زدن ریسمان را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، تند راه رفتن ناقه. (از محیطالمحیط) ، نیزه زدن کسی را یا نیزه زدن بر پهلوی او. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا