جدول جو
جدول جو

معنی نشست و خاست

نشست و خاست
(نِ شَ تُ)
مصاحبت. مجالست. هم صحبتی. معاشرت: این رافع بن اللیث بن نصر مردی بود به سمرقند به میان لشکر سلطان اندر، روی شناس و مهتر بود و با زنان نشست و خاست کردی و شراب خوردی. (ترجمه طبری بلعمی). بوصادق را نشست و خاست افتاد با قاضی بلخ ابوالعباس. (تاریخ بیهقی ص 206).
پرهیز کن به جان ز خرافات ناکسان
هرچند با خسان کنی آنجا نشست و خاست.
ناصرخسرو.
حرام باد بر آن کس نشست و خاست به دوست
که از سر همه برخاستن نمی یارد.
سعدی
لغت نامه دهخدا