اشرف الدین حسینی (سید...) ، فرزند سیداحمد قزوینی. از شاعران و روزنامه نویسان صدر مشروطیت است. وی به سال 1288 هجری قمری در شهر رشت تولد یافت و پس از تحصیلات مقدماتی به سال 1300 برای ادامۀ تحصیل روانۀ بین النهرین شد و پس از پنج سال اقامت در آن سامان به رشت بازگشت و در آنجا روزنامۀ نسیم شمال را منتشر ساخت. پس از برقراری مشروطه به تهران آمد و روزنامۀ نسیم شمال را در تهران با مقالات و اشعاری انتقادی و درخور فهم عوام منتشر کرد، و قبول عام یافت و خود وی نیز به مناسبت نام روزنامه اش به نسیم شمال معروف گشت. سیداشرف الدین در زمرۀ نخستین شاعرانی است که به عهد مشروطه به زبان مردم و از زبان تودۀ مردم محروم شعر سرود و مقاله نوشت. وی در اواخر عمر به فقر و جنون مبتلا گشت و سرانجام در سال 1313 هجری شمسی در نهایت تنگدستی و پریشانی درگذشت. اشعار او اغلب در نسخه های نسیم شمال چاپ و جداگانه نیز به صورت مجموعه ای منتشر شده است. از اوست: این درشکه بشکسته لایق سواری نیست این سگ گر مفلوک تازی شکاری نیست این خر سیاه لنگ قابل مکاری نیست این حریف تریاکی پهلوان کاری نیست این زمین بی حاصل جای آبیاری نیست در جبین این کشتی نور رستگاری نیست # مقصد وکیلان را عاقلانه سنجیدیم مشرب وزیران را عالمانه فهمیدیم خاک پاک ایران را عارفانه گردیدیم هرچه را نباید دید ما یکان یکان دیدیم این زمین بی حاصل جای آبیاری نیست در جبین این کشتی نور رستگاری نیست # هست مدت نه سال خلق پارلمان دارند هم به آسمان عدل بسته ریسمان دارند اندر این بهارستان کعبۀ امان دارند باز هرچه می بینم خلق الامان دارند کار ملت مظلوم غیر آه و زاری نیست در جبین این کشتی نور رستگاری نیست. # تا چند کشی نعره که قانون خدا کو؟ گوش شنوا کو؟ آنکس که دهد گوش به عرض فقرا کو؟ گوش شنوا کو؟ در خانه همسایه عروسی است آملا به به بارک الله آن شاخ نباتی که شود قسمت ما کو؟ گوش شنوا کو؟ پرسید یکی رحم و مروت به کجا رفت ؟ گفتم به هوا رفت مرغی که برد کاغذ ما را به هوا کو؟ گوش شنوا کو؟ حلوای معارف که جوانان همه بردند در مدرسه خوردند آلوطی حسن قسمت درویش کته پا کو؟ گوش شنوا کو؟ یک نیمۀ ایران ز معارف همه دورند نیمی شل و کورند اندر کف کوران ستم دیده عصا کو؟ گوش شنوا کو؟