ناسخ. کاتب. که از چیزی نسخه بردارد. که از روی چیزی نسخه نویسد: تحصیل آن جز به سالهای دراز ممکن نگردد الا به معاونت نساخ. (ترجمه تاریخ یمینی ص 207). پیش از عثمان یکی نساخ بود کو به نسخ وحی جدی می نمود. مولوی. در ذکر اسامی بعضی از ادبا و کتّاب و امثال ایشان که به قم بوده اند از مثل فیلسوف و مهندس و منجم و نساخ و وراق. (تاریخ قم ص 18)