پیش آمدن. (ناظم الاطباء) ، نزدیک شدن. اقتراب: بهار خرم نزدیک آمد از دوری به شادکامی نزدیک شد نه مندوری. جلاب بخاری. - به نزدیک آمدن، نزدیک شدن: بدانست کآمد به نزدیک مرگ همی زرد خواهد شدن سبز برگ. فردوسی. - نزدیک چیزی آمدن، به آن نزدیک شدن. بر آن آمدن: نزدیک رز آید در رز را بگشاید تا دختر رز را چه به کار است و چه شاید. منوچهری