جدول جو
جدول جو

معنی نرگان

نرگان
(نَرْ رَ / رِ)
گدایان شوخ چشم. (لغت فرس). گدایان ناهموار و درشت. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گدایان. (شمس فخری). گدایان بی شرم شوخ. (صحاح الفرس). ج نرّه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
آن که این شعر نرگان گفته ست
زیر سیصدهزار تن خفته ست.
قریعالدهر (از لغت فرس).
از جهان برداشت آئین سؤال
کرد قارون خلق را تا نرگان.
شمس فخری.
رجوع به نره شود
لغت نامه دهخدا