جدول جو
جدول جو

معنی نحو

نحو
(نَحْوْ)
علم نحو، علم اعراب سخن عرب است، یعنی آنچه بدان معرفت احوال کلمات عرب از اعراب و افراد و ترکیب حاصل گردد. (ازمنتهی الارب) (آنندراج). و آن علم به قوانینی است که به وسیلۀ آن احوال ترکیبات عربی از قبیل اعراب و بناء و جز آن شناخته می شود، و گفته اند: نحو علمی است که بدان احوال کلام از جهت اعلال شناخته شود، و گفته اند علم به اصولی است که بدان صحت و فساد کلام شناخته آید. (از تعریفات). ترازوی سخن. (زمخشری). علم به اصولی است که بدان احوال آخر کلمه از جهت اعراب و بناشناخته شود:
من بدانم علم دین و علم طب و علم نحو
تو ندانی دال و ذال و راء و زاء سین و شین.
منوچهری.
با نظم ابن رومی و با نثر اصمعی
با شرح ابن جنی و با نحو سیبوی.
منوچهری.
سیبوی گفت من بمعنی نحو
یک خطا در خطاب نشنیدم.
خاقانی.
منم دانسته در پرگار عالم
به تصریف و به نحو اسرار عالم.
نظامی.
گفت: هیچ از نحو خواندی ؟ گفت: لا!
گفت: نیم عمر تو شد بر فنا!
مولوی.
طبع تو را تا هوس نحو شد
عشق شکار از دل ما محو شد.
سعدی.
قوی در بلاغات و در نحو چست
ولی حرف ابجد نگفتی درست.
سعدی
لغت نامه دهخدا